پیش از آنکه واپسین نفس را بر آرمپیش از آنکه پرده فرو افتدپیش از پژمردن آخرین گلبر آنم که زندگی کنمبر آنم که عشق بورزمبرآنم که باشمدر این جهان ظلمانیدر این روزگار سرشار از فجایعدر این دنیای پر از کینهنزد کسانی که نیازمند منندکسانی که نیازمند ایشانمکسانی که ستایشانگیزندتا در یابمشگفتی کنمباز شناسمکهامکه میتوانم باشمکه میخواهم باشم؟تا روزها بیثمر نماندساعتها جان یابدلحظهها گرانبار شودهنگامی که میخندمهنگامی که میگریمهن
دستم را فشرد
و به نجوایم سه حرف گفت .سه حرفی که عزیزترین دارایی تمام روزم شد :« پس تا فردا .»
ریش تراشیدم دوبارکفشهایم را برق انداختم دوبار .لباسهای رفیقم را قرض گرفتم با دو لیرکه برایش کیکی بخرم ، قهوهای خامه دار .
حالا تنها بر نیمکتمو گرداگردم عشاق ، لبخند زنانندو برآنم کهما را نیز لبخندی خواهد بودشاید در راه استشاید لحظهای یادش رفتهشاید ... شاید ...
"محمود درویش"
پ.ن:
چه دانستم که این سودا مرا زینسان کند مجنون
دلم را دوزخی سازد دو چ
پیش از آنکه واپسین نفس را بر آرمپیش از آنکه پرده فرو افتدپیش از پژمردن آخرین گلبر آنم که زندگی کنمبر آنم که عشق بورزمبرآنم که باشمدر این جهان ظلمانیدر این روزگار سرشار از فجایعدر این دنیای پر از کینهنزد کسانی که نیازمند منندکسانی که نیازمند ایشانمکسانی که ستایش انگیزندتا در یابمشگفتی کنمباز شناسمکه ام؟ که میتوانم باشم؟که میخواهم باشم؟تا روزها بی ثمرنماندساعت ها جان یابدلحظه ها گران بار شودهنگامی که میخندمهنگامی که میگریمهنگامی که لب
یکی از روزهای اوایل اردیبهشت بود، نسیم خنکی از پنجره نیمه باز از سمت درختان سیب میپیچید، شاید برای او که روبهرویم نشسته بود خنک بود، اما برای منِ سرمایی که تا همین خرداد سرما را حس میکردم، سرد بود، ذهنم از هزاران فکر و خیال آشفته بود، آنقدر آشفته که شبهایش تا نیمه بیدار بودم. به چشمانم خیره شده بود، نتوانستم نگاهش را تحمل کنم، ناخوداگاه نگاهم به سمت دیگر رفت. گفت: فکراتو کردی؟دیگر تردید نداری؟
نگران بودم از اینکه هنوز او را خوب نشناخته ب
ترک اعتیاد و روش های درمان آن
اگر چه عوارض ثانویه اعتیاد در بین گروهی از معتادین كه به دلیل فقر و تنگدستی امكان تامین هزینه زندگی خود را ندارند ،سبب می شود كه برای خرج اعتیاد خود دست به هر كاری بزنند ، نسبت به سر و وضع و بهداشت فردی بی تفاوت شوند و در یك كلام مشمول تمام صفاتی كه جامعه به معتادان نسبت می دهد باشند اما این عمومیت ندارند و اكثریت معتادان را شامل نمی شود.
رش ، او را به وادی خلاف سوق می دهد. خوشبختانه مدتی است كه در قوانین تجدید نظ
بهصد ناز و دوصد مهر، بهصد مهر و دوصد ناز
برآنم که از آغاز، بهمن بوسه دهی باز
بَسَم نیست دوسه بوسه که دادیِ و بیا آه!
وگرنه کنم آغاز، گِلِه از تویِ طنّاز
کِه گفتهاست که بالای دو چشمان تو ابروست؟
تو با آن لُپِ پرخون و لبِ وسوسهپرداز
که بستهاست درِ خانه بهرویم؟ که نبینم
بهتن کردهای آن پیرهنِ تنگِ جلوباز!
بیا! آمدهام با سبدی از گل میخک
معنویات- میدانیم که ادیان به زندگی پیروان خود معنا میبخشند. دین میتواند به نحوهی زیستن آدمیان سمت و سو بدهد و مسیر حرکت آنها را عوض کند. من همیشه با خود اندیشدهام که اگر از جامعهی ما این معنابخشیهای دینی کم شود، چه باقی میماند؟! رک و راست بگویم که با چنین اقدامِ بازیگوشانهای تمام جوامع دینی و خاصه جامعهی خودمان بسیار نابهنجار و غیرمعمولی جلوه خواهند کرد و حتی قضاوتهایمان بعضاً تا صدوهشتاد درجه تغییر جهت خواهند داد. در ا
به پیشنهاد آقاجواد عزیز، مدیر محترم وبلاگ سکوت و بنا به دعوت آقاحامد عزیز، مدیر وبلاگ فانوس و اقا محسن رحمانی مدیر محترم وبلاگ روزهای زندگی من، دعوت شدم به چالشِ «10 کاری که باید قبل از مرگم انجام بدهم» که البته نفهمیدم این کار، چالش است یا پویش؟ حالا چه چالش باشد چه پویش، کوشش کردم در حد بضاعت اندکم چند سطری را بنگارم و به حضور مبارکتون تقدیم بدارم. ان شاءالله ناخوشایند و نا مقبول نباشد.
برآنم تا در عرصۀ آزادی و در مسیر آزاد اندیشی از حال ام
به پیشنهاد آقاجواد عزیز، مدیر محترم وبلاگ سکوت و بنا به دعوت آقاحامد عزیز، مدیر وبلاگ فانوس و اقا محسن رحمانی مدیر محترم وبلاگ روزهای زندگی من، دعوت شدم به چالشِ «10 کاری که باید قبل از مرگم انجام بدهم» که البته نفهمیدم این کار، چالش است یا پویش؟ حالا چه چالش باشد چه پویش، کوشش کردم در حد بضاعت اندکم چند سطری را بنگارم و به حضور مبارکتون تقدیم بدارم. ان شاءالله ناخوشایند و نا مقبول نباشد.
برآنم تا در عرصۀ آزادی و در مسیر آزاد اندیشی از حال ام
بقلم شهروز براری صیقلانی اپئزود اول از اثر شماره یک نویسنده اثر شهروز براری صیقلانی اثر
L♥o♥v♥e♥♥♥s♥h♥i♥n♥♥b♥r♥a♥r♥y♥
داستان اول ♦♦ از شهروز براری صیقلانی ♦♦
همواره حرفهایم را نتوانستم بگویم ، درعوض بی وقفه نوشته آم . چه توان کرد وقتی توان ابراز نباشد؟ نوشتن بهتر از در خود نهفتن است . هر چه است از نگفتن بهتر است. افسوس ک اشتیاق خواندنش نباشد. افسوس.....
ترا روی کاغذ ها جامیگذارم و میروم ،م
روزه وعبادت وعبودیت ازنگاه امام موسی صدر
آنکه قرآن را مطالعه میکند،پیوند و هماهنگی و تناسبی میان روزه و قرآن مییابد:
«کُتِبَ عَلَیکُمُ الصِّیامُ کَما کُتِبَ عَلَی الَّذینَ مِن قَبلِکُم لَعَلَّکُم تَتَّقونَ» [۱]؛
«شَهرُ رَمَضانَ الَّذی اُنزِلَ فیهِ القُرآنُ.» [۲] چرا قرآن کریم هنگامی که زمان روزه را بیان میکند و میگوید روزه باید در ماه رمضان باشد، میافزاید: «ماهی که قرآن در آن نازل شد»؟ در زبان عربی، این وصف به پیوندی میان روز
روزه وعبادت وعبودیت ازنگاه امام موسی صدر
آنکه قرآن را مطالعه میکند، پیوند و هماهنگی و تناسبی میان روزه و قرآن
مییابد:
«کُتِبَ عَلَیکُمُ الصِّیامُ کَما کُتِبَ عَلَی الَّذینَ مِن
قَبلِکُم لَعَلَّکُم تَتَّقونَ» [۱]؛
«شَهرُ رَمَضانَ الَّذی اُنزِلَ فیهِ
القُرآنُ.» [۲] چرا قرآن کریم هنگامی که زمان روزه را بیان میکند و
میگوید روزه باید در ماه رمضان باشد، میافزاید: «ماهی که قرآن در آن نازل
شد»؟ در زبان عربی، این وصف به پیوندی میان روز
دخترکی راه راه قسمت اول .
ادما تو زندگی در برخورد با دیگران رفتار و اخلاقهای متفاوتی از خودشون نشون می دن و به نوعی با محیط اطراف و اتفاقات پیرامونشون ارتباط بر قرار می كنن در واقعه هر كس اخلاق خاص خودشو داره
مثلا بعضیا می تونن خیلی خشك و جدی باشن مثل بابای خدابیامرزم انقدر خشك و جدی كه اگه یه شب با كمربند به جون مادربد بختم نمی یوفتاد شام از گلوش پایین نمی رفت
و یا خیلی شوخ طبع و بذله گو.............. مثل اقای كیهانی دربون شركت
حرافترین
درباره این سایت